اشعار و نغمه های_بیداری-قسمت اول-1
1-
در نگاهت
همهی مهربانیهاست
قاصدی که زندگی را خبر میدهد
و در سکوتت همهی صداها
فریادی که
بودن را تجربه میکند ...
#احمد_شاملو
-----------------------------
2-
دیگر پیکر سرد مرا
میفشارد خاک دامنگیر خاک!
بی تو دور از ضربههای قلب تو
قلب من میپوسد آنجا زیر خاک
بعدها نام مرا باران و باد
نرم میشویند از رخسار سنگ
گور من گمنام میماند به راه
فارغ از افسانههای نام و ننگ
#فروغ_فرخزاد
--------------------------------
3-
همه چیز
شکلی از فراموشی بود
حتی همین دیدارهای گاه و بیگاه
و دیوانهوارمان
#تورگوت_اویار
-----------------------
4-
به من چه دادید ، ای واژه های ساده فریب
و ای ریاضت اندامها و خواهش ها ؟
اگر گلی به گیسوی خود میزدم
از این تقلب ،
از این تاج کاغذین
که بر فراز سرم بو گرفته است ،
فریبنده تر نبود ؟...
#فروغ_فرخزاد
----------------------------------
5-
عشق پیدا شدهست
پرنیان وزیدنش
در باد
گونهام را نواخت.
عطر او بود در طراوت صبح.
عشق پیدا شدهست،
میدانم؛
عشق پیدا شدهست بار دگر.
آی دل!
آی خاکستر غریب!
وزش شعله را بنوش،
بنوش...
#اسماعیل_خویی
---------------------------------------
6-
تا در آیینه پدیدار آیی
عمری دراز در آن نگریستم
من برکهها و دریاها را گریستم
ای پریوارِ در قالبِ آدمی
که پیکرت جز در خُلوارهی ناراستی نمیسوزد!
حضورت بهشتیست
که گریزِ از جهنم را توجیه میکند،
دریایی که مرا در خود غرق میکند
تا از همه گناهان و دروغ
شسته شوم.
و سپیدهدم با دستهایت بیدار میشود.
#احمد_شاملو
--------------------------------------------------
7-
دستهای تو در دست من است.
امید تو با من است. اطمینان تو با من است.
چه چیز ممکن است بتواند مانع پیشرفت من شود؟
کوچکترین لبخند تو مرا
از همهی بدبختیها نجات می دهد.
کوچک ترین مهربانی تو مرا از نیروی
همهی خداها سرشار میکند...
#احمد_شاملو
"از نامههای شاملو به آیدا"
پایان.